<$BlogRSDUrl$>



online-->

دیروز 


تو یکی از نامه هایی که جودی ابوت برای بابا لنگ دراز مینوشت؛ براش نوشته بود که این بلاهای کوچیک که در طول یک روز نازل میشند هستند که آدم رو بیشتر اذیت میکنند تا بدبختی های بزرگ (یا یه چیزی تو این مایه ها)
حالا حکایت دیروز ماست. همینجوری پشت سر هم خبرهای ریز و درشت ناراحت کننده اون هم همش تو محیط بلاگرها.

صبح اول وقت که نوشته خورشید خانوم حالمون رو گرفت. نه فقط به خاطر اینکه تلخ نوشته بود. برای اینکه یادم آوورد چقدر بعضی از ما کوتاه بین و حسود و نظر تنگ هستیم. که چطور نمیتونیم بودن در کنار همدیگر رو با همه اختلافات تاب بیاریم. که چطور حرمت دوستی و انسان بودن همیدگه رو نگه نمیداریم. و متاسفانه همه اینها با یک عالمه ویژگی بد دیگه رو داریم. میدونم باز یه عده میاند میگند چرا میگی ما ایرانیها چرا جمع میندی و کلن از این حرف من خوششون نمیاد. اما خداییش تو رفتارهامون با همدیگه غیر از حسادت و توهین و زیرآب زنی و دورویی چیزخوبی هم از خودمون نشون میدیم.

یه موقعهایی فکر میکنم ما هیچ وقت به اون ایرانی که تو فانتزیهامون میخواهیم نمیرسیم چون بنیان فکری و فرهنگیمون انقدر ایراد داره که تا صد سال دیگه هم درست نمیشه.
فقط امیدوارم صنم زود این موضوع ر و فراموش کنه و برگرده که جاش خیلی خالیه.

آسیه هم که همون حرفها رو زده.
راستش برای خود من آشنا شدن با خیلی از فعالیتهایی که برای زنان انجام میشه از طریق همین دو نفر بوده. به حرمت زحمتهایی که کشیدند باهاشون احساس همدردی مکینم و البته اینکه هیچ وقت هم هیچ توهین یا رفتار ناشایستی ازشون ندیدم.


بعد از اون هم که از طریق دوستان ایرانی شنیدم وبلاگم فیلتر شده.
باور کنید نمیدونم باید بخندم یا عصبانی باشم. جدن موندم برای چی اینجا رو دیگه فیلتر کردند. از دیروز دارم با خودم حساب کتاب میکنم ببینم علتش چیه.
آقا جان ما اگه گفتیم فمینیستیم که محدود میشه به غر زدن و نوشتن از بعضی چیزهایی که انقدر واضحه که همه ازش خبر دارند و هیچ کار دیگه ای از این راه دور محض رضای خدا هم در جهت فمینیست بودنمون نکردیم.
دیگه اینکه من که نه جزو براندازها و اپوزیسیون هستم نه اصلن با حکومت مخالفم. همیشه هم گفتم و یهش اعتقاد دارم که این حکومت از بطن همین مردمه و اگر اشکالی هم هست باید از ریشه درست بشه. باید فرهنگ مردم عوض بشه وبا تغییر حکومت هیچ چیزی درست نمیشه این اعتقاد منه شاید خیلی ها هم اینو قبول نداشته باشند اما من به این حرف شدیدن ایمان آوردم که ملتها شایسته همون حکومتی هستند که دارند.
شاید هم به خاطر چند بار نوشتن از مسایل هسته ایه. که اون هم این روزها تو دکون هر بقالی پیدا میشه. منظورم اینه که هر جا بری همین بحثها هست. اینکه دیگه فیلتر کردن نداره.
شاید هم همش به خاطر اون یه کلمه خانوم ه. ای بابا مامان بزرگهای ما که همیشه بهمون میگفتند خانوم باش حالا چی شد که بد شد.
تازه این خانوم اسم اینجا هم که یادگار کودکیه و داستان یه گاوه که گم شده بود ویه دختر کوچولو دنبالش میگشت. این هم غیر مجاز شد؟

یا فقط مشکل زن بودن و حرف زدن ه. اگه اینجوره ؛واقعن شرمنده که این دوتا رو هیچ جوره نمیتونم تغییرش بدم و ازش کوتاه بیام.

خلاصه که با این اوضاع، این داستان فیلترینگ هم بسیار لوس و بیمزه شده دیگه.