<$BlogRSDUrl$>



online-->

کافی شاپ 


با شوشو برنامه گذاشته بودیم که هر وقت رفتیم ایران به یاد دوران دوستیمون یه روز عصر قرار بذاریم یه جایی بین میرداماد تا پارک وی تو خیابون ولی عصر(مثل گذشته ها) و بعد با هم بریم کافی شاپ.
فکر کنم دوم-سوم فروردین بود رفتیم یه کافی شاپ تو مرکز خرید تندیس تو تجریش که انگار جدیدن باز شده.
گذشته از اینکه از یادآوری خاطراتمون کلی کیف کردم و بستنی و کیک و چایی و قهوه بهم چسبید اما دو تا مورد بدجوری احساسات فمینیستیم رو جریحه دار کرد.
اول دیدن این تابلو بود که البته بعدن تو خیلی از رستورانها و جاهای دیگه مشابهش رو دیدم. البته تا جایی که من دقت کردم خیلی هم کسی گوشش بدهکار نبود و تو خیلی از رستورانها دیدم که خانومها سیگار یا قلیون میکشیدند.( که نوش جانشون)

خدا میدونه که من چقدر از سیگار بدم میاد( تا دلتون بخواد هم دور و برم سیگاری هست ولی با وجود اینکه هیچ وقت اعتراضی نکردم و اهل نصیحت کردن هم نیستم اما خب خیلی بدم میاد). ولی خداییش من نمیفهمم چه فرقی هست بین سیگار کشیدن زن و مرد؟ اگه برای ضررش هست که برای هر دو مضره . اگر هم میگند سیگار کشیدن از روی ژست بده که باز مرد و زن بودنش فرقی نمیکنه.

شیونات اسلامی بدجوری به خطر میفته اگر و فقط اگر خانومها سیگار بکشند...

تو همین بحثها با شوشو بودم و اون هم هی سعی میکرد منو آروم کنه که توجهمون به یه آقای خارجی جلب شد. که داشت با یه دختر جوونی که اونجا دیده بود حرف میزد.

چون با صدای بلند انگلیسی حرف میزدند حرفهاشون کاملن قابل شنیدن بود. آقاهه که بالای چهل سال سن داشت و نه تیپی جوون پسندی داشت و نه قیافه خاصی، داشت دختره رو به یه پارتی برای اون شب دعوت میکرد. دختره هم هی تشکر میکرد ولی ایشون ولکن نبود. دختره تیپ خیلی ساده ای داشت و نمیدونم بالاخره دعوتش به کجا کشید. یه جواریی دعوت آقاهه و خودش خیلی وقیح و زننده بود.

چیزی که ناراحتم کرد این بود که یه خارجی انقدر راحت به خودش اجازه میده وقتی یه دختر ایرانی رو میبینه با وقاحت بهش پیشنهاد اینجوری بده. یعنی انقدر دختر های ایرانی سهل الوصول شدند که هر کسی به پشتوانه خارجی بودن اجازه این همه پررویی به خودش بده.

میدونم که خارجی ها خیلی راحت اگر از کسی خوششون بیاد قدم جلو میزارند من هم یکم اداب معاشرت غربی ها رو بلدم؛ اما اون چیزی که من تو نگاه این آقا دیدم یه دعوت به دیت یا دوستی نبود.

در حاشیه خیلی مهم: خیلی از کسانی که دارند این نوشته ها رو میخونند شاید فکر کنند من دارم آدمها رو دسته بندی یا استریو تایپ میکنم. شاید اشکال از نوشتن من باشه. اما میخوام بگم همه چیزهایی که مینویسم عینن مشاهداتم هست و من فقط میخوام فضا ها و آدمها رو اونجور که دیدم تصویر کنم. والا قصدم برچسب به گروه خاصی زدن نیست. اگر اینجور باشه پس اگه تو یه داستان نویسنده در مورد یه کاراکتر منفی بگه مثلن اصفهانی بود یعنی اینکه داره استریو تایپ میکنه که البته این طور نیست.

حالا دوستان اصفهانی ناراحت نشند. من از خودم مایه گذاشتم.

این عکس هم که از یه ویترین گلفروشی گرفتم تقدیم برای رفع سؤ تفاهم