<$BlogRSDUrl$>



online-->

بد اخلاقم 


کم پیش میاد که اینجور مگسی و بداخلاق و بی حوصله و عصبانی و گند دماغ و پکر باشم.
اما الان همه اینها با کلی چیز دیگه هستم.
برای اینکه امروز فهمیدم شاید نتونیم بریم ایران و من دارم خل میشم از اینکه این همه خوشی رو ازم بگیرند.
منی که هنوز بعد از سه سال از ازدواجمون یه مسافرت بیشتر از یه روزه هم با شوشو نرفتم.
بدیش اینه که تقصیر هیچ کسی هم نیست و فقط به خاطر یه کار اداری مجبوریم صبر کنیم. و البته شاید این کار تا قبل از عید تموم بشه اما برای خریدن بلیط دیگه دیره.
اگه اینجوری بشه که تا یه هفته ای رسمن میزنه به سرم و بهتره هیچ کس دم پر من پیداش نشه.
لطفن، پلیز نگید حتمن اینجوری صلاح بوده. به خدا خودم همه اینها رو میدونم.
و لطفن فکر نکیند چقدر لوسم چون الان سه سال و نیمه که داریم مثل ... جون میکنیم و از همه دوستان و آشناهامون دوریم. هیچ دوست همزبونی هم اینجا نداریم. خیلی این مدت زحمت کشیدیم دیگه حقمون بود یه مسافرت بریم.