<$BlogRSDUrl$>



online-->

آتش سوزی 


دیشب برای اولین باز تو زندگیم یه آتش سوزی درست و حسابی از نزدیک دیدم.
دیروز عصر بعد از پیاده روی با شوشو نشسته بودیم تو خونه و سخت تو بحر سیزن سه سریال 24 بودیم. به فاصله عوض کردن دو تا دی دی دی من اومدم تو آشپرخونه که یه گریپفورت باز کنم دیدم پشت پنجره آشپرخونه نور قرمز رنگ افتاده.
فکر کردم چون چراغ ها خاموش بوده چشمم اینجوری میبینه. مشغول بریدن میوه ها بودم که دیدم صدای بوق آمبولانس یا آتش نشانی همینجوری داره به خونمون نزدیکتر میشه. به شوشو گفتم فکر کنم یکی از این نود ساله های همسایه پشه بهش لگد زده داره میره اون دنیا.
بعد دیدم نه خیر صدای جمعیت از پایین خونه خودمون میاد. در رو که باز کردم ببینم چه خبره چشمتون روز بد نبینه دیدم خونه بغلی ما چنان آتیشی گرفته که شعله های از پنجره ها زده بیرون. سیمهای برق هم داشتند میسوختند. همچین یه هوا مونده بود که برسه به آپارتمان ما. با دستپاچگی با شوشو یه کت تنمون کردیم و زدیم بیرون.
دیگه همه همسایه ها که ما تو این دو سال یه بار هم ندیده بودیمشون، ریخته بودن بیرون و ماشین پلیس و آتش نشانی و خبرنگارا بود که مثل مور و ملخ از همه طرف سرازیر شد.
فکر کنم خوشبختانه کسی تو خونه نبود اما یه خانومه بیرون ایستاده بود که داشت گریه میکرد اما فکر کنم برای خود خونه که همه چیش سوخت گریه میکرد.
اینجا به خاطر اینکه اکثر مصالح خونه ها چوبیه تعداد آتیش سوزی خیلی زیاده؛ و البته تو زمستون هم به خاطر استفاده از بخاری های نفتی فکر کنم تعدادش بیشتر هم میشه.
همون اول هم که ما میخواستیم قرارداد اجاره رو ببندیم صاحبخونه مون گفت که باید بیمه آتش سوزه بکنیم خونه رو. (نمیدونم چرا خودش این کار رو نکرده بود و باید مستاجر خونه رو بیمه کنه)
فکر کنم بیشتر خونه های ژاپن بیمه آتش سوزه و جریان آب رو دارند.
دیروز صبح هم یه هتل تو شهرتیلا خانوم اینا (هیروشیما) آتیش گرفته بود که متاسفانه دو نفر توش مردند.
خلاصه که خیلی وحشتناک بود و امیدوارم هیچ وقت این حادثه ها برای کسی اتفاق نیفته و شاهدش هم نباشید.