<$BlogRSDUrl$>



online-->

مرخصی وبلاگی... 


با اجازه خودم و همه کسانی که به اینجا سر میزنند میخوام برم مرخصی وبلاگی.
نمیدونم چقدر طول بکشه.
این آخر سالی کلی برنامه دارم. از پرزنتیشن و آماده کردن کلی مطلب عقب افتاده بگیر تا مسافرت و یه سرهم بیمارستان.
خلاصه امیدوارم بعد از تعطیلات باز بیام اینجا و پرچونگی کنم اما نمیدونم یه وقت هم دیدید حرفهام تو دلم بند نشد و زودتر اومدم.
شاید هم دیرتر شد.
مدتی هم هست که همش دارم اینجا غرغر (یا قرقر) میکنم که هیچ از این طرز نوشتن و زندگی خوشم نمیاد. اما خب بعضی وقتها همه چیز بهم گره میخوره.
وضعیت فکر و زندگی من الان تو مایه های یه پیچ نصف بسته شده است که باز کردن یا محکم بستنش دست خداست.
(دوستان منتقد دین من شدیدن به وجود نیروی برتر یا همون خدای خودمون اعتقاد دارم)
بعضی از آدمها مثل منند دیگه یعنی وقتی مسایل زندگیشون قاطی پاتی میشه درد و دل نمیکنند، گریه هم نمیکنند، افسرده هم نیمشند(شاید؟) اما شروع میکند به غر؟ زدن و ایراد گرفتن از همه چیز.
یکی بگه این حرفها به بقیه چه؟ اما خب من برای خواننده های اینجا احترام قایلم و دوست ندارم بی خبر بذارم برم مرخصی.
به هر حال به مثبتی خودتون ببخشید اگه اینجا یکم حال و هواش منفی شده بود.
سعی میکنم خانوم حنای شادتری بشم.
برای خارج نشین ها تعطیلات خوب و برای تهران نشین ها هوای سالم و برای بقیه ایران نشین ها هم زندگی راحت آرزومندم.(آخرش عین مجری های لوس برنامه های سیمای ایران شد!)