<$BlogRSDUrl$>



online-->

... 


استادم زنگ زده میگه برای دوشنبه شب کریسمس پارتی تو پرزنتیشن میکنی یا نه؟
میگم من نمیرسم چیزی آماده کنم.
میگه خب بهتر. چون من فکر کردم تو حتمن میخواهی راجع به حادثه هواپیما یا زلزله هفته پیش حرف بزنی اما کریسمس پارتی برای شادیه نه غم پس یه نفر دیگه پرزنتیشن کنه بهتره!
این جوری که گفت وا رفتم.
به شوشو میگم خجالت میکشم هر دفعه من با استادم حرف میزنم یه خبر بد از ایران هست که در موردش ازم میپرسه.
میگه مگه خودشون چند وقت پیش قطار نخورد به یه ساختمون و کلی کشته شدند.
بهش گفتم آخه شوشو جان من از وقتی من اینجا اومدم و احتمالن از خیلی قبلترش این تنها اتفاقی بوده که اینجا افتاده اما از همون موقع هر چند وقت یه بار هر کی منو میبینه از یه خبر بد تو ایران ازم میپرسه.
تنها خبر مثبت این چند ساله، تو دوره اقامت من اینجا، جایزه نوبل شیرین عبادی بود.
وطن پرستیم درد میگیره وقتی همش باید ازخبرهای بد حرف بزنم.
**********
پرستو و بقیه بلاگرهای خبرنگار برنامه تجمع دارند و از هر کی که بتونه هم خواستند که شرکت کنه. اینجا رو بخونید. .