$BlogRSDUrl$>
تجربه های تدریس... امروزصبح با سال اولی ها کلاس داشتم. تمام بچه هایی که از نظر هوشی یکم پایینتر هستند تو یه کلاس گذاشتند.و بقیه رو تو سه تا کلاس دیگه تقسیم کردند. اوایل سال هر دفعه سر این کلاس کم هوش ها میرفتم از دستشون دیوونه میشدم.من هم نمیدونستم که اینا رو اینجوری جدا شون کردند چون ظاهرشون اصلن معلوم نیست. خلاصه سر کلاسها کلی حرص میخوردم از بس اذیتم میکردند.یه بار هم یکیشون که دیگه دیوونه ام کرده بود رو دعوا کردم چون هی میومد بهم دست میزد.بعدن معلمشون بهم گفت که اینا یکم مشکل دارند. حالا بعد از هفت ماهی که از شروع کلاسشون میگذره انقدر این بچه ها مودب شدند و تغییر کردند که باورم نمیشه.تازه درسشون هم خیلی خوب شده و همشون چیزهایی که بهشون یاد دادم رو خوب یاد گرفتند. اون پسره هم که اوایل اذیتم میکرد خیلی خوب شده .یه دختره هم بود که هیچ کاری نمیکرد و همش یه گوشه نشسته بود اما کم کم قاطی جمع شده و مثل بقیه جواب سوالها رو میده و تو آواز خونی هم شرکت میکنه. جالبه معلم این بچه ها هم خودش یکم مورد داره. هر از گاهی برای یه مدت طولانی کپ میکنه و تو خلصه میره.هی بچه ها داد میزنند تا دوباره به حالت عادی برگرده. میخوام اینو بگم که: سیستم آموزش تو ژاپن طوری طراحی شده که بتونند بیشترین بهره رو از نیروی انسانیشون ببرند.یعنی سیستم برای توانایی های افراد متوسط طراحی شده.این وسط بچه هایی که باهوش هستند نمیتونند ازتمام استعدادشون استفاده کنند و یه جوری نیروشون رو باید متعادل کنند.بچه هایی هم که تواناییشون کمتره باید یکم بیشتر تلاش کنند. درست برعکس ایران که همیشه دنبال ایده آل پروری هستند.من خودم تو ایران هم تدریس کردم و میدونم که به همین شکله. تو سیستم آموزش ایران،نیروی بچه های ضعیف از بین میره و بچه های متوسط هم باید خودشون رو بکشند تا به پای قویتر ها برسند.قوی تر ها برای عقب نموندن باید همیشه در حال تلاش باشند. کلن یکی از فرقهای بزرگ ما ایرانی ها با این ژاپنی ها اینه که ما ایرانی ها آدمهای ایده آلیستی هستیم برای همین کمتر از چیزی راضی میشیم. اما این ژاپنی ها خودشون و تواناییهاشون رو میشناسند و از خودشون و زندگی و بقیه بیش از حد توقع ندارند برای همین از زندگی راضیترند و البته شادتر. ********* برای جلوگیری از چشم درد یکم اینجا روروشنترش کردم.چطوره؟
|