$BlogRSDUrl$>
باز هم نوشی،باز هم گنجی... من معمولن تو خونه طرف کامپیوتر نمیام اما از وقتی اومدم خونه هی میام چک میکنم ببینم بلاخره خبری از جوجه ها شد .نوشی عزیز، من مادر نشدم اما میتونم بفهمم چی میکشی.خیلی دلم میخواد که منطقی باشم و بگم باید حق روبه پدر بچه ها هم داد اما راستش این یه بار رو بی خیال، میدونم تو به حکم مادر بودنت از همه شایسته تری برای سرپرستی جوجه هات .اینو همه میدونن مطمین باش پدرشون هم میدونه.فقط دعا میکنم زودتر دست از لجبازی برداره و بچه ها رو برگردونه. این هم نامه به پدر جوجه های نوشی از وبلاگ روزهای نازی ********** وقتی دوری چی کار میشه کرد جز لینک دادن وخبر کردن
|