<$BlogRSDUrl$>



online-->

فکرهای شبانه...ا
از وقتی که یادم میاد همیشه عادتم بوده که موقع خواب باید به یه چیزی فکر میکردم تا خوابم ببره.یا به اتفاقاتی که افتاده یا به ترسیم های آینده.دیشب فهمیدم مدتیه که دیگه وقتی سرم رو میذارم رو بالش خوابم میبره بدون اینکه احتیاجی به خیالبافی باشه.یادم اومد از وقتی زندگی با شوشو رو شروع کردم دیگه به چیزی قبل از خواب فکر نمیکنم مگه وقتایی که زندگیمون طوفانی میشه و همدیگرو از مصاحبت همدیگه محروم میکنیم.این یعنی من همه فکرام و نگرانیهامو با عزیزترین فرد زندگیم در میون میذارم و دیگه احتیاجی به فکرهای شبانه ندارم.خیلی از این کشفم حال کردم.ا