<$BlogRSDUrl$>



online-->

این مدت...ا
هیچ فکر نمیکردم که انقدر اینجا خاک بگیره و وقت نکنم حتی یه پست کوتاه بنویسم اما این چند وقته حسابی سرم شلوغه.گفتم تا غیبتم یک ماهه نشده بیام یه اعلام وجودی بکنم.این مدت برای هر برنامه ای که بود گفتم میام یه چیزی مینویسم اما وقت نشد که نشد از سال نو و کریسمس که نشد تبریک بگم تا اتفاقاتی که تو ایران افتاد و خاطرات روزمره.خب دیگه حالا همش گذشته .تو این مدت تونستم مقاله ای رو که قرار بود بفرستم کره آماده کنم که البته دقیقه نود انجام شد.یه پرزنتیشن هم از کارهای این دوساله درست روز کریسمس داشتم که اون هم ختم به خیر شد و از همه مهمتر اومدن مامان که باید یه حالی به خونه میدادیم و البته شوشو خان هم حسابی سنگ تموم گذاشت و کمک کرد .این وسط یه مسافرت دوروزه هم رفتیم که جای همگی خالی کلی خوش گذشت .کوه فوجی رو دیدیم باضافه یه موزه از هواپیماهای جنگی و یه موزه آلات موسیقی که انقدر بزرگ و متنوع بود که من حسابی گیج شدم مگه انقدر ساز هم تو دنیا هست.کلی هم ساز ایرانی اونجا بود و من و شوشو باهاشون یاد ایران کردیم و هی تا حد خفه کردن عکس گرفتیم.بعد هم شب تو ی هتلی که رفتیم برای اولین بار مفتخر شدم به رفتن به انسن که این قسمتشو دیگه زیاد توضیح نمیدم.ولی بهترین قسمت سفر بازدید از نیروگاه هسته ای تواستان شیزواوکا بودکه برق منطقه توکای رو تامیین میکنه. بنده همون جا تصمیم گرفتم یا خودم رو بکشم یا یه کار تو یه همچین جایی پیدا کنم(همیشه وقتی اسم اتم و انرژی و این چیزها میاد من کلی هیجان زده میشم).تعطیلات هم حسابی با بودن مامان خوش گذشت .حالا با وجود اینکه خیلی به رفتنش مونده اما من از الان غصه ام گرفته.امیدوارم همه مامان های دنیا همیشه سالم باشند .
یه مراسم اوموچی پزون(کیک برنجی ژاپنی که برای سال نو درست میشه)هم رفتم واز نزدیک با درست کردنش آشنا شدم و فهمیدم چقدر غیر بهداشتیه!!!من که نتونستم حتی یه دونشو تو دهنم ببرم وقتی دیدم انقدر همه دستمالیش میکنن.خدا بهتون رحم کنه اگه مجبور بشید بخورید
چیز دیگه ای به فارغ التحصیلی نمونده و من کلی کار دارم که انجام بدم واحتمالا باز هم کم میشه که بتونم بنویسم برای همین از همین جا به همه دوستام میگم که وبلاگهاتون رو میخونم هرچند نرسم کامنت بنویسم . برای همه آرزوی موفقیت تو سال جدید میلادی دارم