$BlogRSDUrl$>
اوقات تلخي
يک ماه قراره چند تا قطعه برا م بخرن ,چهار ماه ديگه بيشتروقت نمونده ,يک سال و نيم ِکه دارم ميگم بزاريد شروع کنم به آزمايش کردن اما سنسه من هنوز دست دست ميکنه تازه امروز ميگه يه سري از چيزهايي هم که آماده بود تو اين کارگاه جنگل مانند گم شده آخرش ميافتم به سگ دو زدن براي تموم کردن به موقع پروژه اونوقته که با صد من عسل هم قابل تحمل نخواهم بود ،،،، (اينو ديروز نوشتم حالا ديگه بد اخلاق نيستم) من نميتونم وب نوشت ابطحي رو باز کنم نکنه بعد از اعتراضش بلايي سرسايتش اومده
|