$BlogRSDUrl$>
August Flowersامروز به شدت غم غربت منو گرفته ..داره 2 سال ميشه که من اومدم اينجا اما هنوزبهش عادت نکردم اصولا آدم کم تحملي نيستم يعني بودم اما زندگي تا حالا بهم ياد داده که بايد صبر کرد و هر چي هم که صبر مي کني وقتي دوره يه چيز تموم مي شه باز يه دوره جديد شروع ميشه که با يد با تحمل تمومش کني و تکرار و تکرار
من تا اونجايي که يادم مياد هميشه قدر لحظاتي که داشتم رو دونستم مثلا الان ميدونم که بايد خوشحال باشم چون ديروز مصاحبه براي دوره دکترا رو قبول شدم و خب معلومه که بابتش خوشحالم ميدونم که الان خيليها تو ايران براشون آرزوِ که بتونن تو يجاي درست وحسابي با يه بورسيه خوب درس بخونن و شايد از من هم خيلي با استعداد تر باشن يا اينکه يه همسر فهميده مثل ِ من داشته باشن يا يه خانواده مهربون يا خيلي جيزهاي خوبِ ديگه که من دارم و بابت همشون هم خوشحالم ولي اين دلتنگي منو بهتر نميکنه ...جيزيکه از همه بيشتر غمگينم ميکنه نداشتن رابطه است خيلي سختِ که آدم از وسط شهر بزرگي مثل تهران با کلي دوستهاي خوب و کلي کار و برنامه و مهموني و تاترو سينما رفتن يا دور هم جمع شدن بدون ِ برنامه يا حرفهاي خاله زنکي زدن با فاميل و دوستات يا هزار تا چيزِ ديگه که از بچگي باهاش آدم بزرگ ميشه و ديگه اينا ميشن عادت آدم بيايي وسطِ يه جامعه اي که باهات زمين تا آسمون متفاوتن حتي با اروپايي ها يا آمريکاييها هم متفاوتن اينجا فقط کسايي که مال کشورهاي همين شرق آسيا هستن احساس راحتي ميکنن تازه اونهم بيفتي تو يه شهر که ساعت 7 شب همه چيز تموم ميشه و فقط جا هاي آنچناني باز هست اينجا ساعتِ 8 شب از 12 نصفه شب تهران هم خلوتتره .دلم براي تهران يه ذره شده و براي همه کسايي که اونجا دارم و براي اتاقم که يه پنجره بزرگ به شرق داره و دم صبح خيلي منظره خوشگلي از توش پيداس واتاق خونه قبلي با چراغهاي قرمزش ... ![]() I put this photo but don't know what is the relation between it and my post.Today again I miss my home town TEHRAN and everybody and thing that I have there.
Only to say that this flower can be seen in august time of our city and today I found this one in pictur was died. |