<$BlogRSDUrl$>



online-->

دعواهای کودکی... 


این پست فرناز رو که خوندم یاد بچگی هام افتادم.
من از همون بچگیم اگر با کسی دعوام میشد سعی میکردم به هر شکلی شده مشکل رو حل کنم حالا یه وقتایی با کتک کاری یه وقتهایی هم با حرف زدن یا دعواهای لفظی و جروبحث. دختر و پسر هم نداشت. البته این رو هم بگم همیشه از اینکه دختر ها ترجیح میدادن قضیه رو به بزرگتر ها بکشونند و یا با بدجنسی سعی در خراب کردن آدم داشتند حرصم میگرفت. یا اینکه موضوع رو تو دلشون نگه میداشتند و میذاشتند تبدیل به کینه بشه.
از دعوا با پسرها بیشتر خوشم میومد که بدجنسی توش نبود و بیشتر با کتک کاری تموم میشد.
بدترین دعواهام هم با یکی از پسرعموهام که یه سال از خودم کوچیکتر بود میکردم. یادمه یه بار انقدر همدیگه رو زدیم که بعدش بابای من ازصورت زخم و زیلی هر دومون عکس گرفت و گفت این عکسها رو نگه دارید و هر وقت بزرگ شدید با دیدنش خجالت بکشید یا کلی بخندید. ما الان با هم حسابی صمیمی هستیم و همیشه برای همسرا مون و بقیه از دعواهای بچگیمون تعریف میکنیم و به اون موقع هامون میخندیم. هنوز هم اون عکس رو دارم و وقتی نگاهش میکنم یاد پدرم میفتم که اون موقع هیچ وقت فرقی بین تربیت من و برادرم نذاشت و گذاشت هر جور طبیعتمون هست بار بیاییم.
هنوز هم که هنوزه با وجود اینکه با توجه به بالا رفتن سن دیگه کتک کاری رو گذاشتم کنار! اما اگر با کسی مشکل پیدا کنم نمیتونم به حال خودش رهاش کنم وباید یه جوری مسیله رو تمومش کنم. حتی وقتایی که با شوشو حرفمون میشه دلم میخواد قضیه فوری تموم بشه و از قهرکردن بدم میاد. اما متاسفانه شوشو هم مثل بیشتر آقایون وقتی بحثی میشه ترجیح میده بذاره بره از خونه بیرون و فکر میکنه این کارش باعث میشه قضیه بهتر تموم بشه که البته به محض برگشتنش بنده ادامه ماجرا رو پیاده میکنم!
بیشتر مواقع هم خودم پیش قدم میشم برای آشتی چون از قهربودن متنفرم.
**********
هنوزم هم همونقدرمثل تین ایجریم با آهنگهای مدونا حال میکنم. اصلن این موجود خدای هنره. امروز ماشین سواری با این آهنگش خیلی مزه داد. گذاشتمش شما هم ازش لذت ببرید.